هر آنچه مرثیه خواندم همه از آن خداست
هر آنچه عشق ز جنبنده از نهان خداست
چو او ز دل طلبیدی همه ز او بینی
جهان به همت این دیده چون جنان خداست
هر آنچه کو شنوی آن همان زبان خداست
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر