من که امشب مست و لایعقل بدنیا نیستم
از کجا میدانم ای ساقی که فردا کیستم
می در این لحظه برایم سر اسم اعظم است
از کجا دانم که پشت این قفس من چیستم
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر