۱۳۹۸ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

25 April 2019


چونکه همت با جفا از دلربایی رفت رفت
چونکه نوری از پناه کهربایی رفت رفت

شاه رندان کو نشان توفیق عشقی داد هست
چون خرد اندر سرابی با خطایی رفت رفت

دیو چون راهی به جنت از نگاهی یافت یافت
رستمی چون بی خرد در قهقرایی رفت رفت

دلبری کو ره بسوی عالمی شایسته برد
چونکه بی مهر از سر بی اعتنایی رفت رفت

آنکه بی اندیشه در راه دل معشوق رفت 
چونکه تردیدی بدل داد و ز مایی رفت رفت

آنکه مست خویش در بند و لوای عقل ماند
چونکه بی پروا پی نادیده جایی رفت رفت

گوشه چشم از سر بی قبله گاهی، قبله شد
آنکه چون قایبل با قصد جدایی رفت رفت 

شهر عشقی چونکه ملعب بر نفهمان گشت سوخت
فهم حقی چونکه در باد فنایی رفت رفت
 
روح حقی کو نشان داد آن نگار عشق ماند
آن نی کج گر ز نای نینوایی رفت رفت

آن سبویی کان نشان جاودان دارد خوش است
غم چو از یاد خمار با یاد نایی رفت رفت
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

3 June 2020

شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...