آنکه نامش صد حرامی را به محرابی برد
بی خیالش هر خدایی ره به مردابی برد
بی خیالش ملتی ره سوی مردابی برد
چونکه خود بی او نبینی خوش بحالت رهگذر
هر که آن داند دعایش ره به مهتابی برد
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر