این ره نتوان به سعی تک پیمودن
انباز چو تهمینه بخواهد بودن
تهمینه شدی سری به راهش بگزار
داغی بدلت خواه نخواهد بودن
—————————————————
دل باز بکن برای جان میگویم
بهر صدف کون و مکان میگویم
در محفل ما که عشق در دل جاریست
آگه شدم از خبر همان میگویم
————————————————-
آنکس که فنا به حق سزاوار بشد
از بی خردان رست و سر دار بشد
سر در طلبش به روی سینی بنهاد
سرداد ندای حق و سردار بشد
—————————————————
این دعاجویان که از دیگر خلایق منفکند
بر در حق آخرند و نوکران مسلکند
بستگی وا دار و دل شوی از همه نامردمی
چون که بی بندان و بیباران شهان افلکند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر