از سماعم بر فروزد آنکه در عیش است و خواب
راه بیداری بجوید هر که سر مست شراب
آنکه ناخواهد که فهمد نارهی جسته نه بیش
بس خرد لازم برای جستن آب از سراب
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر