۱۳۹۷ آذر ۲۹, پنجشنبه

20 Dec 2018



هر قافیه جان دارد و هر قافله سالار
این دل چه گران سوزد و غافل ز سر دار
سوزم چو چراغی که برم نور ابد داد
بر دور تو گردم که تویی مرکز پرگار
 

 
جنت به من گمشده آن ملک ابد شد
وحدت به سرایم چو شرابی ز احد شد
سر سوخت و دل نعره زد از درد جدایی
افسوس که جانم به برت سنگ لحد شد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

3 June 2020

شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...