اینچنین شعری که از من باردی
چون جواهر دان که از من آمدی
چون چنین جوهر مرا بخشیده او
در درونت گرد و خورشیدت بجو
تو بگرد اندر درونت آن بجو
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر