رو سیاهم در چنین راهی که دل بیراه شد
خورده می ول بی نفس دلها فدای جاه شد
در پناه نور حق جام جهان را دیده ول
سینه ام چاک و دلم قربان به هر گمراه شد
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر