شب هجران شده و داد جدایی دارم
دل من دربدر و شوق رهایی دارم
سر ز شوقت بدهم در ره خوبان جهان
که نوایی به همه خلق الهی دارم
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر