من رکوعم بر تو شد آویزه بر گوشم تو شد
خسته و نابرقرارم، قبله بر خویشم تو شد
زندگی ها در بشد تا ما در اینجاییم و آن
ترسم از دستم رود، این فرصت نابم تو شد
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر