۱۳۹۶ آذر ۱۰, جمعه

بهشت روی زمین

تو که با من هستی، آسمان رنگ ببازد از تو
و به من یاد می آرد، که چه دنیای خوشی
در پس پرده بیرنگ وجود
پنهان است و چه زیبا بتواند باشد
و چه زیبا بتوانیم باشیم
چه جهانی که در آن، غوک برما اذان میخواند
و قناری به کلاغ، نفروشد هیچ فخر
سوسکها زیبایند، و عروسک بتواند بدود
مرغ ها عشق بورزند به شغال
وتننده چه ببافد شالی، از بر گرمی صید
گربه با گنجشها، عشقبازی بکند
بازها نامه برند
کرم پرواز کند
و نخوابد خورشید
و ببازد صیاد، نرد عشق، از بر شادی صید
پونه و مار، گرگم به هوا بازی کنند
نبرد، هیچ بادی کلاه
و نگرید عاشق، تکدرخت تنها نیست
مرده لبخند زند
گوسفندان به چرا، نخورند هیچ علف
و درختان به هیزم شکنان درس طبیعت بدهند
و چه مسرور و آگه مجنون، به مجنونی خود
در خزان، زردی برگ، ز تنوع باشد
زیر دریا غریق، چه نفسها بکشد
ماهیان ساز نوازند
ابلیس سرنا بزند
تاری شب ز بر رحمت مردم باشد 
و شهیدان به میدان نبرد، سر دهند از مستی، قهقهه شادی از شور ولادت
و ندا سر بدهم، که چه در وجد بباشد دنیا، از پر نور وجودت

و بباشد بهشت روی زمین‌

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

3 June 2020

شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...