برای سهراب
واندر آن تنهایی،
توی دالان پر از خالی حس،
خاطر بوي شقايق به نفسهاي دل خاطر شد،
هندسه بین پرستو و باد، در بن رگهای تنهایی،
سجده بر سایه امید حضورت دارد
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر