۱۳۹۹ خرداد ۱۴, چهارشنبه

3 June 2020

شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد
دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد

هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق
که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد

غلام آن دل بی مهر گشته ام شاید
که زخم زد به رخ و نعمتی نثارم کرد
 
شنیده ام که هر آن طوطی نحیف چو من
بشد چه مست ز آن پسته ای که خوارم کرد

درود من به همان بد زبان خوش دل شد
بزد به من محک عشق را عیارم کرد
که زد به من محک عشق را عیارم کرد
 
ثنا است درخور معمار عالم و نظری
که بقعه رخت آسوده در جوارم کرد
 
قرار ما که بسر منزل دلی نرسید
چه شد که شوق چمن مست و بیقرارم کرد 

خمار مانده در این چاه بی نهایت عهد
چه شد که مرثیه بازنده قمارم کرد

۱۳۹۹ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

2 June 2020

ما تشنه تبسم پر عشق دلبریم
از هیچ ناهراس و ز دنیای برتریم

دنبال عشق راهی و همراه دل شدیم
نا دیده ایم عشق ز معشوق و میدویم

از لحن تلخ و طعنه آن کج مدار یار
بس رنج‌ها ببرده و خود را چه میدریم

هر چند همچو یاس به خاک اندرون شدیم
از خاک بس جدا و ز آب معطریم

دلبستگی به راز و رهایی چه ارزوست
هر چند می بدیده ز آن بهره نابریم

بندی به پای یار شد و ما خمار آن
در قید یار لنگ و تمنا به مادریم

3 June 2020

شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...