انزمان کو ز نهان رخست یارم دادند
سر دلبستگی و مهر به یادم دادند
عالم عاشقی و معرفت و فقر و غنا
هر چه دادند چنین حال خمارم دادند
شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر