۱۳۹۶ آذر ۱۶, پنجشنبه

7 Dec 2017


چنان روشن کنی هر کوره راهی
که کس اندر رهت ناید به چاهی

اگر من بیرهم این بد زمن باد
نشان بیرهی بردم ز ره یاد

اگر راهی به نظمت پیش، پا نه
بدان آنست راهی سوی خانه

اگر دردی به دل آرد همی او
بدان او باشد آن درمان به رهجو

گرت سختی راه حق بناچار
برت آرد مدد از غیب و دیوار

به هر سختی بود درسی برایت
که ترسی را نشاید در سرایت

چنین درسی شود بر تو بتکرار
تو چون نگرفته ای یادش زکرار

اگر صد یا هزاران بارت آید
گذر از امتحانت چین بباید

برای هر شرابی قیمتی است
نپردازی نیابی مستیت دست

خمودی ، کاستی نبود تو چاره
اگر خواهی شوی همچون ستاره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

3 June 2020

شراب عشق تو نوشیدم و چکارم کرد دلم به عرش نشاند و ز سر نزارم کرد هزار بار بکردم ز عشق توبه به حق که ناشوم به تو عاشق که بس خمارم کرد غلام آن...